مریم بصیری داستاننویس و مدرس داستاننویسی در گفتگو با خبرنگار مهر، گفت: بهزودی رمان جدیدم با عنوان «من زن هستم» توسط انتشارات سروش منتشر و راهی بازار نشر میشود. اینکتاب دربرگیرنده یکرمان اپیزودیک است که درباره زندگی ۲۲ زن، از زنان بیسواد تا تحصیلکرده است. اینزنان متعلق به طبقات مختلف اجتماعی و درگیر مشکلات، فردی، خانوادگی و اجتماعی هستند.
وی درباره موضوع رمان جدید خود گفت: اینکتاب درباره آسیبهای اجتماعی، مشکلات حقوقی و جنسیتی است و هر فصلاش به زندگی یکی از زنها میپردازد؛ اما در کل داستان زندگی هر شخصیت با زندگی دیگر زنان رمان گره خورده است. در واقع هرکسی خواسته و ناخواسته روی زندگی دیگری تأثیر مخربی گذاشته است. نسبت به اغلب کارهای من که سوژهای دینی و تاریخی دارند، این کار کاملاً متفاوت است؛ یک رمان اجتماعی با انبوهی از شخصیتهای زن که یا مورد ظلم واقع شدند و یا دارند به دیگری ظلم میکنند.
اینداستاننویس درباره علاقه خود به نوشتن درباره زنان گفت: ادبیات، زندگی و جامعه، زنانه مردانه ندارد. اما قبول دارم همیشه به موضوعات مرتبط به زنان بسیار علاقهمند هستم و در اغلب کارهایم شخصیتهای اصلی، زن هستند. خواهناخواه در خیلی از موارد، زنان جامعه اجازه و قدرت انتخاب هر کاری را ندارند و این همسران، کارفرمایان، قانونگذاران و... هستند که برایشان بایدها و نبایدها را مشخص کرده و قانون وضع میکنند. در طول سالهایی که سردبیر ماهنامه پیام زن؛ و بیش از امروز درگیر مسائل و معضلات زندگی زنان و اخبار موجود بودم، به فکرم رسید روی اینسوژه کار کنم. روزی نبود که شاهد اخبار عجیب و غریب در رسانههای مکتوب و مجازی در مورد مشکلات زنان نباشم. در نشریه هم گزارشهایی از دادگاهها و زندان داشتم و پروندههایی که وکلا درگیر آن بودند. بعید میدانم کسی با حجم وسیعی از مشکلات و دردهای اجتماعی روبهرو باشد و نخواهد گوشهای از آن زخمها را نشان ندهد.
بصیری درباره دغدغه اصلی نگارش کتاب جدیدش گفت: کسانی که کار را خواندهاند اعم از مخاطب خاص و عام اذعان کردند به گونهای آنان را نسبت به محیط اطرافشان و مشکلات خاص زنان آشنا کرده است. بهنظرم خود کتاب هم تبدیل به کاری آموزشی جهت پیشگیری از جرم نیز شده باشد. دغدغه اصلی من در نوشتن اینکار، بررسی آسیبهای اجتماعی و جرایم ویژه زنان بود. تمام سوژههای کتاب در عین واقعیبودن، تخیلی هستند. در واقع؛ پیش آمده حتی یک خط و یا ایده کلی کار واقعیت داشته؛ اما تمام شخصیتها و نحوه زندگی و درگیری زنان با جرایم، تخیلی است. بعد از نوشتن تکتک فصول برای چینش آنان و ارتباط زندگی این زنان با هم، وقت زیادی صرف شده است. در مجموع سعی کردم با مطالعه بخشی از پروندههای حقوقی و مشورت با وکلا، داستانی بنویسم که کاملاً واقعگرا باشد؛ هرچند تا حد زیادی از تلخی همه ماجراها کاسته و بهصورت غیرمستقیم به وقایع اشاره کردهام، تا قابل چاپ باشد.
وی همچنین درباره چگونگی انتخاب سوژه خود برای نوشتن «من زن هستم» گفت: یکی از روشهای ایدهیابی، دقت در خاطرات، تخیلات، مشاهدات، تجربیات، حوادث، خواب و رویا، بریده جراید و... است. اغلب ماجراهای اصلی و فرعی هر فصل برگرفته از پروندههای خانوادگی و جنایی بودند که بهگونهای آنها را شنیده و یا خوانده بودم. ذهنم پر از این ایدهها بود که برخی را با هم ترکیب کرده و بسط دادم. بارها از خواندن و شنیدن سرنوشت زنانی که بهعلت بیاطلاعاتی و عدم آشنایی با قانون ناخواسته مرتکب جرمی میشدند، یا از آنها در جامعه و حتی در خانه سوءاستفاده میشد تا به کارهای ناشایست اخلاقی و مجرمانه روی بیاورند، متأثر میشدم. برخی از زنان برای دفاع از مردانِ زندگیشان چه پدر و برادر، و چه همسر و پسر، جرمشان را بهویژه در زمینه موادمخدر به گردن میگیرند. یا برای دفاع از خود مرتکب قتل شده و یا به دزدی و قاچاق و دیگر اعمال خلاف روی میآورند.
نویسنده کتاب «پشت صحنه یکرویا» ادامه داد: فرق است بین کسی که آگاهانه و با آشنایی با مصادیق جرم، به خلاف رو میآورد و کسی که ناآگاه است و به اجبار افراد خانواده و یا دیگران، و به زور تهدید خلاف میکند. به فرض اگر زنی عامی درگیر یک ازدواج تحمیلی با فردی خلافکار شود و قانون از وی حمایت نکند و نتواند طلاق بگیرد. خب او چه کاری انجام میدهد؟ آیا خودش را میکشد یا شوهرش و بچههایش را؟ شاید به قول معروف بسوزد و بسازد! شاید برای رهایی از دست مردی که او را مجبور به کار خلاف کرده، طغیان کند و دست به عمل مجرمانه دیگری بزند و جرایم خودش را تشدید کند. خودفروشی، خودسوزی، خودکشی، قتل، دزدی، اعتیاد، فروش موادمخدر، کلاهبرداری، فرار از خانه، ازدواج سپید و... همه جرایمی هستند که برخی از زنان را درگیر کرده و این کتاب همانطور که گفتم فقط گوشهچشمی به آنها داشته است.
بصیری درباره مدتزمانی که برای نوشتن اینکتاب صرف کرده، گفت: رمان «من زن هستم» ۳۳۳ صفحه دارد. با خودم فکر میکنم اگر قرار بود همه سوژههایی را که گردآوری کرده بودم، در متن رمان بیاورم، اثر تبدیل به یک کتاب ۳ هزار صفحهای میشد. اگر هم قرار بود تمام مشکلات را تبدیل به رمان کنم، میلیونها صفحه میشد. من برای ایدهیابی و تحقیق در مورد جرایم و حکمهای مشابه در مورد جرایم مشابه و متفاوت بسته به مجرم و ... زمان زیادی گذاشتم. اما خودِ کار در طول ششماه نوشته شد. اعتراف میکنم اینرمان تنها کاری بود که موقع نگارش آن بسیار اندوهگین بودم. ناراحت بودم که چرا باید چنین اتفاقاتی برای زنان بیفتد و درگیر چنین مشکلاتی شوند. هرچند همانطور که اشاره کردم جهت حفظ عفت عمومی و جریحهدارنشدن افکار مخاطبان، خیلی وارد لایههای زیرین شخصیتها نشدم و سعی کردم فقط خواننده را درگیر داستان زندگی پنهان عدهای از زنان مجرم، فقیر و مرفه کنم که زیرپوست شهر زندگی میکنند و شاید حواسمان به آنها نیست.
نظر شما